جدول جو
جدول جو

معنی بنات الدر - جستجوی لغت در جدول جو

بنات الدر
(بَ تُدْ دُرر)
حمار وحشی. الاغ وحشی. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
بنات الدر
الاغ وحشی
تصویری از بنات الدر
تصویر بنات الدر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بنات الما
تصویر بنات الما
جانوران دریایی، مرغان دریایی
فرهنگ فارسی عمید
(بَ تُ اَ دَ)
دواهی و آفات. (از المرصع).
لغت نامه دهخدا
(بَتُلْ بُب ب)
چند رگ است در دل که مهربانی و رأفت از آن خیزد. (منتهی الارب) (از المرصع) ، دواهی. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ بَ)
ابرهای سپید و نیک. بنات بخر با خاء معجمه بهمین معنی است. (منتهی الارب) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ بِ)
بارانها و مراد از ’بکر’ ابر است در اول پیدایش. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُزْ زو)
اضلاع و دنده های اطراف سینه. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُسْ سَ)
شتر. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ عَ س س)
گیاهی که بسیاهی زند از انبوهی و بسیاری. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ فِ)
آراء و افکار و هر آنچه در اندیشه خطور کنند. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ)
هضبه های کوچک. تلهای خرد. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ کَ)
رؤیا و مناماتی که بخواب دیده شود. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ مَ)
ابرهای سفیدی که در تابستان دیده میشوند. (از اقرب الموارد) ، موضوع قرار داده شده و گذاشته شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُنْ نا)
انجره است. (فهرست مخزن الادویه). گزنه. قریس. حریق. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به تذکرۀ داود ضریر انطاکی شود
لغت نامه دهخدا
(بَ تُ اَ بَ)
نوعی از قارچ. (از المرصع). کماءه. (یادداشت مرحوم دهخدا). نوعی از سماروغ ریزۀ پشم دار خاکسترگون. (منتهی الارب). قارچ.
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ اَ)
جویهای خرد. (مهذب الاسماء نسخۀ خطی) (آنندراج) ، ماران، چون که مانند طبق گرد خود چنبر می زنند، داهیه. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُ اَ دَ)
خر وحشی. و اخدریه نوعی از آن است. الاغ کوهی
لغت نامه دهخدا
(بَ تُدْ دَ)
قسمی است از نباتات که مایل به سرخی است و یا خود سرخ شود
لغت نامه دهخدا
(بَ تُدْ دَ)
شتر و الاغ وحشی. و دو بمعنی دشت و بیابان است. (از المرصع) ، آلات موسیقی. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُدْ دَ)
حوادث زمانه. (مهذب الاسماء).
لغت نامه دهخدا
(بَ تُصْ صَ)
اندیشه. (مهذب الاسماء). آنچه از اسرار و افکار و اندوه و غم بشب در دل وارد شود
لغت نامه دهخدا
(بَ تُدْ دُ)
ریش و رشک. (مهذب الاسماء). شپش و بیضه آن که رشک باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا). شپش. و رجوع به المرصع شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بنات الارض
تصویر بنات الارض
جوی ها رودها و دریاچه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنات البحر
تصویر بنات البحر
ابرهای سپید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنات البخر
تصویر بنات البخر
مه میغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنات الخدور
تصویر بنات الخدور
پرده نشینان پردگیان
فرهنگ لغت هوشیار
مرغابی حیواناتی که عشق وانسی بزندگانی در آب دارند مانند: ماهی و طیور آبی و وزغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنات الدهر
تصویر بنات الدهر
رویدادها پیشامدهای روزگار وقایع حوادث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنات الصدر
تصویر بنات الصدر
اندیشه
فرهنگ لغت هوشیار